میون این همه دیوار..
جغد بارونخوردهای تو کوچه فریاد میزنه
زیر دیوار بلندی یه نفر جون میکنه
کی میدونه تو دل تاریک شب چی میگذره
پای بردههای شب اسیر زنجیر غمه
دلام از تاریکیها خسته شده
همهی درها به روم بسته شده
من اسیر سایههای شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایهها باید برم
همه شب به شهر تاریک جنون
دلام از تاریکیها خسته شده
همهی درها به روم بسته شده
چراغ ستارهی من رو به خاموشی میره
بین مرگ و زندهگی اسیر شدم باز دوباره
تاریکی با پنجههای سردش از راه میرسه
توی خاک سرد قلبام بذر کینه میکاره
دلام از تاریکیها خسته شده
همهی درها به روم بسته شده
مرغ شومی پشت دیوار دلام
خودشو این ور و اون ور میزنه
تو رگای خستهی سرد تنام
ترس مردن داره پر پر میزنه
دلام از تاریکیها خسته شده
همهی درها به روم بسته شده ..
کتابِ محسن نامجو یا فردا می رسه یا سه شنبه
دیوثا میمیرین یه تبریک به این بگین دلگرم بشه
در حال حاضر 349 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 349 مهمان ها)