امروز زادروز استاد کیهان کلهر تشریف داشت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بعضی وقتا انشا هم میتونه شعر باشه. این شعره نه انشا
.
اینا همه اثرات مواد روانگردانی هست که شاعر مصرف کرده واسه گفتن یه شعر فوق پست مدرن گونه
ویرایش توسط Milik : 11-24-2016 در ساعت 12:14 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
با آدمایی که تو این مدت
با حرفاشون دلحورم کردن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بعد همسرش دیوانه شد
و شعر می نوشت
.
شبیه تلخ آرزوهایی که بی تو رفته به باد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
توئیتر هم خیلی با مزه ست ! دو سال بی خودی بی محلش کردم !
اگر خسته هستم پر از غصه ام توهم حال خوبی نداری ، نرو
تنت خسته از خستگی های من سرت از سکوتم فراری، نرو
کتانی نپوشیده آماده ای که از خط پایانمان بگذری
خودت را به رویای یک قهرمان که دل می برد می سپاری نرو
من از مردم شهر آزرده ام که با چشمشان پرده را می درند
به جایی که در بین نامحرمان توهم طعمه ای هم شکاری نرو
کنار کویری و باران شدی تورا سمت دریا خودم می برم
خدایی اگر با کسی غیر من نداری تو قول و قراری نرو
نه دل دل نکن من هم آماده ام نمی خواهم اینجا خرابم شوی
فقط بعد از اینجا گل پونه ام نکن سادگی پیش ماری نرو
فدای نگاهت شوم لعنتم توکردی که ته استکانی شوم
قسم می دهم آخرین بوسه را اگر بر لبم می گذاری نرو
تن آهنی را سپردم به تو دل نازکت را شکستم ولی
گلم می پرد عطر هر بوسه ای که دادی به من یادگاری، نرو ...
حسین آهنی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 19 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 19 مهمان ها)