برای احساسم به تو یک عمر زندونی کمه
من بی دفاعم پیش تو این آخرین دفاعمه
فصل مردن واسه من کی میرسه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آسمان تنگ است و بی روزن
عرصه سردرگمی ها مانده و بی در کجایی ها
باد چون باران سوزن، آب چون آهن
بی نشانی ها فرو برده نشان ها را
یاد باد ایام سرشار برومندی
و نشاط یکه پروازی ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
زیرِ پامو خالی کرد طبقِ معمول، همون ک.کشی که قرار بود رفیقم باشه...
!?Who Cares؟!
در حال حاضر 353 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 353 مهمان ها)