دست پیش رو میگیره
دست پیش رو میگیره
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دقیقاً
البته منظورم با میلاد بود
تنگ غروب آن دم وقتی که میرفتم ،
تو گریه میکردی
آهسته آهسته ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ینی ببین شعر هم نمیتونه عظمت بابا اسی رو بیان کنه
از خواری شاگرد و ز فخر استادنوشته اصلی توسط ehsan1361
ینی ببین شعر هم نمیتونه عظمت بابا اسی رو بیان کنه
صد چاک به جیب هستیم پیش افتادز استاد بگشوم آمد اینحرف آزاد
فریاد زدانش و ز نادانی داد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
همان بابا اسی ِ شجاع نترس و غیور که در مقابل دژخیمان زورگویان به تنهایی ایستاد و جانفشانی کرد
بله او بابا اسی است مرد روزهای سخت
من که نفهمیدم ولی منظورم شعر بقیه بود
میگم که کاشی شاه بودیمن که نفهمیدم ولی منظورم شعر بقیه بود
شاه تو قصه ها بودی
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به فکر چاره ای واسه تموم آدما بودممیگم که کاشی شاه بودی
شاه تو قصه ها بودی
رو پشت بوم خونه ها تموم و گل میکاشتم
خونه فقیر و دارا ناودون طلا میذاشتم ناودون طلا میذاشتم
از کجا بیارم اینهمه طلا
در حال حاضر 93 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 93 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول