عصبانی نیستم که اکران نمی شه این همه گیر داده که بردارنش برا چی
عصبانی نیستم که اکران نمی شه این همه گیر داده که بردارنش برا چی
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
این آهنگ باران Mp3 موجود هست؟
Mikael & Baran- Mn Waku Bulbul
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
لحظه با تو بودن فرصت گفتگو نیست
«شعری بسیار زیبا و پر معنا با تمام حروف الفبا برای خدا»
(ا) الا یا ایها الاول به نامت ابتدا کردم
(ب) برای عاشقی کردن به نامت اقتدا کردم
(پ) پشیمانم پریشانم که بر خالق جفا کردم
(ت) توکل بر شما کردم بسویت التجا کردم
(ث) ثنا کردم دعا کردم صفا کردم
(ج) جوانی را خطا کردم زمهرت امتناع کردم
(چ) چرایش را نمیدانم ببخشا که خطا کردم
(ح) حصارم شد گناهانی که آنجا در خفا کردم
(خ) خداوندا تو میدانی سر غفلت چه هاکردم
(د) دلم پر مهر تو اما چه بی پروا گناه کردم
(ذ) ذلالم داده ای اکنون که بر تو اقتدا کردم
(ر) رهت گم کرده بودم من که گفتم اشتباه کردم
(ز) زبانم قاصر از مدح و کمی با حق صفاکردم
(س) سرم شوریده میخواهی سرم از تن جدا کردم
(ش) شدی شافی برای دل تقاضای شفا کردم
(ص) صدا کردی که ادعونی خدایا من صدا کردم
(ض) ضعیف و ناتوانم من به در گاهت ندا کردم
(ط) طلسم از دل شکستم من که جادو بی بها کرد
(ظ) ظلمت نفس اماره که شکوه بر صبا کردم
(ع) علیمی عالمی بر من ببخشا که خطا کردم
(غ) غمی غمگین به دل دارم که نجوا با خدا کردم
(ف) فقیرم بر سر کویت غنی را من صدا کردم
(ق) قلم را من به قرآن کریمت مقتدا کردم
(ک) کتابت ساقی دلها قرائت والضحی کردم
(گ) گرم از درگهت رانی نمی رنجم خطا کردم
(ل) لبم خاموش و دل را با تکاثر آشنا کردم
(م) مرا سوی خود آوردی از این رو من صفا کردم
(ن) نرانی از درگهت یا رب که الله راصدا کردم
(و) ولی را من تو می دانم تورا هم مقتدا کردم
(ه) همین شعرم به درگاهت قبول افتد دلم را مبتلا کردم
(ی) یکی عبد گنهکارم اگرعفوم کنی یارب غزل را انتها کردم
یادت ، نامت ،
زده به قلبم ، تازیانه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
اینا هم کاراشون برعکسه به جای اینکه بیشتر به لانتوری گیر بدن رفتن سراغ یه فیلم دیگه اش ...
حالا خوبه اول به فیلمنامه مجوز میدن
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یه ایده ی خوب دارم واسه کارگردان های محترم
یه دختر و پسر ترجیحا زیر 21 سال تقریبا یهویی تو یه اتاق خواب دوتایی تشریف حضور پیدا میکنن ،
دختر و پسر به طور همزمان و اتقاقی رو به هم میکنن و میگویند که چقدر داخل این اتاق هوا گرم است
دختر میگوید : پنجره رو باز کن پسر
پسر در ادامه به دختر میگوید : نه مشکل از هواست ، باز شدن پنجره باعث وارد شدن آلودگی به داخل اتاق میشه
دختر میگوید : خب حالا چیکار کنیم که از دست گرمای وحشتاک نجات پیدا کنیم
پسر همینطور که تا زیر گلو زده با بالا به قاب عکس مونالیزای فیکی که روی دیوار اتاق آویزان شده است نگاه میکند و میگوید : من پیراهن آستین بلندم را درمی آورم و تو هم مانتویت را دربیار
دختر در جواب میگوید : ک...اندوم داری ؟
پسر در جواب به دختر میگوید : من علاقه ای به Safe S...e...x ندارم
دختر که این حرف را از زبان پسر میشوند ناخواسته عرق میکند و سکوت میکند ، سکوت ، سکوت
و سکوت فضای اتاق را فراگرفته است
مونالیزای فیک روی دیوار اتاق رو به گریه می آورد و خیس میشود ، خیس میشود ، خیس میشود ، خیس میشود ...
ویرایش توسط Milik : 03-23-2017 در ساعت 01:11 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 119 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 119 مهمان ها)