آمده ام که بنگرم
گریه نمیدهد امان ...
آمده ام که بنگرم
گریه نمیدهد امان ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یاران بیایید که جان دل ما رفت
بگریید که آن خنده گشا رفت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دگر شمع میارید که این جمع پراکند
دگر اود مسوزید کزین بزن صفا رفت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
لب جام نبوسید که آن ساقی ما رفت
رگ چنگ ببرید که آن نغمه سرا رفت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سر راه نشستیم و شب افتاد
بپرسید که آن ماه کجا رفت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
گل پرپر کجا گیرُم سراغت
صدای گریه می آی ز باغت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
صدای گریه می آی شب و روز
که میسوزه دل بلبل ز داغت ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دلم زار و حزین چون ننالم
وجودم آتشین چون ننالم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
دوستان فرکانس مانیتور رو چند باشه بهتره؟
به مو باشد که چون و چند نالید
چو مرگم در کمین چون ننام ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 484 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 484 مهمان ها)