غم جمعه عصرو ...
غم جمعه عصرو ...
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
چقدر از غصه پرم همه ی وجود من درد شده ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 369 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 369 مهمان ها)