هفت شنبه های بیمار ...
یکی هم بود که پنجره جمع میکرد تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نوشته اصلی توسط House M.D بدجور عیب نداره همه می رینن
نوشته اصلی توسط Herzeleid خسته نیستن از هم گسختگی سلول های ماتحت دارن خوبه است ببین... نوشته اصلی توسط Herzeleid سکانس اخر و دکتر و محبوس کردن خودش پشت پنجره به دنیای بیرون.... نگو نگو نوشته اصلی توسط Herzeleid دو تا خبر دارم واست خبر خوب این که عاشق نشدی خبر بدم این که عاشق نشدی یه روز منو اینجور قهوه ای نکنی صلوات
!?Who Cares؟!
نوشته اصلی توسط House M.D وقتی اون حتی قیافه منم یادش نیست چرا خودمو عذاب بدم ؟؟ چی گیرم میاد ؟؟ گفتم بهت عاشق نشدی و الا میفهمیدی عشق معامله نیست
نوشته اصلی توسط Herzeleid گفتم بهت عاشق نشدی و الا میفهمیدی عشق معامله نیست اذیتش نکن
نوشته اصلی توسط Malware نگو نگو یه روز منو اینجور قهوه ای نکنی صلوات بستگی داره به خودت رسول بازی در نیاری نه
نوشته اصلی توسط Herzeleid گفتم بهت عاشق نشدی و الا میفهمیدی عشق معامله نیست یک سال تمام چپ و راست وقت و بی وقت به فکر یه نفر باشی و غیر اون هیچ کس برات جذابیت نداشته باشه اسمش چیه ؟؟؟ من بهش میگم خریت
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
نوشته اصلی توسط AkbaR اذیتش نکن
هر کی نرینه عاشق نیست نیچه
نوشته اصلی توسط Herzeleid بستگی داره به خودت رسول بازی در نیاری نه تمام تلاشمو میکنم نوشته اصلی توسط AkbaR هر کی نرینه عاشق نیست نیچه
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 413 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 413 مهمان ها)
نمایش برچسبها
مشاهده قوانین انجمن