موزیک ویدیو مجتبی کبیری
تکیه گاه
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
سیر نمی شوم زتو ... نیست جز این گناه من ...............
عمو نوروز نی می زد می یومد، پابه پا، تنها
عمونوروز اومد ، روز اومد ، آب شد برفا
عمونوروز زیر لب رجز می خوند و می یومد
هرازگاهی نمک می زد به زخمای ننه سرما
یهو می زد زیر بارون و گل می کرد لبخندش
که یعنی بعد از این یاجای تو اینجاست،یاجای ما
عمو نوروز بود و حوچی پیروز یا فیروز
همون که طاق م زد عیدو با شب یلدا
چپق برداشت، پک زد، دودشو با آه بیرون داد
یه فنجون قهوه خوردو گفت: اینه ماجرای ما
یکی از اون شبای سرد بهمن بود، سردم بود
گرسنه بودم و عین یه زائو وقت دردم بود
زمستون ابرو توی حوض خونه، من لگد می کرد
زمونه با بداش خوب، روزگار با خوبا بد می کرد
سرم شد کاسه، مغزم عین جیوه لنگرک می زد
یه خط غم، در میون غصه تو قلبم قنبرک می زد
هوس کردم به جای قهرمان قصه ها باشم
برای ماهیا ، آب و واسه مرغا هوا باشم
دلم می خواست آلاچیق دختر کولیا باشم
رفیق بی سرو پاها و ژولی پولیا باشم
دلم می خواست بارون باشم اما توبیابونا
خیابون باشم اما زیر پای درب وداغونا
خوروسخون پاشم وتابوق سگ مستی کنم شاید
یه فکری هم به حال نحسی هستی کنم، شاید
برقصم با تموم لولیا و لوطیا و داش مشتی ها
ببوسم دخترای بندری رو توی کشتی ها
شبو از چشم شب پارو کنم، جارو کنم روزو
بشورم از تن آیینه ها این وهم مرموزو
ببافم تارو پود عمرمو با دست رویاهام
بخوابونم سر دنیارو روی بالش پاهام
کلاف بی سرم باهمسرم خوابید وشب سرشد
زنم زایید اما بچمون ازترس، دختر شد
زدم بیرون وسر از باغ انگوری درآوردم
به زور ارّه تاکستونو پاک از پا درآوردم
یه پشته هیزم از انگور شاهانی که خرمن شد
زدم کبریتو زیرش، آفت برفای بهمن شد
سحر خاکستری از تاک و تاکستون به دست اومد
که از اون جوجه ی ققنوس تابستون مست اومد
زغال تاکو دَه شب توی هاون خوب کوبیدم
تو آب جوش پختم ، آب شد رنگ ته دریا
دوات انداختم،برداشتم، برچهره مالیدم
ببینیدم! خودم رو رنگ کردم هی مسلمونا !!!
سری بی سقف شاید، بی کلاه اما محالاته
سرم ازبین سرها درنیومد که نیومد
با یه شیشه و کلی شراب کهنه که تو شه
کشیدم رو سرم تا قامتم شد عین آقاها
دوتا منگوله از گیلاس بسته به خودش از دم
خودش شنگوله و منگوله هاشم حبّه انگورا
ننم می گفت: خان جان! یچه خان باید پسر باشه
حریف دست کم ده قلچماق نرّه خر باشه
بهش گفتم : ننه یابوی گاری که نزاییده
ولش کن تا همینجا گوشه ی ابروش ساییده
زنه از ترس آل افتاده توی چلّه ی کرسی
چشات کوره، چرا احوالشو از من نمی پرسی؟
یه چیزی زیر لب بلغور کرد و مرد جادرجا
خر و پالون اون از کدخدایی موند ارث ما
خرم رو سر بریدم گوش تا گوش و نشستم روش
با پوستش تنبک و دف ساختم، خرخوبه یا اینا؟
با چشماش ساختم دوربین، شدم عکّاس باشی خان
زدم به دشت و عکس انداختم از بچه آهو ها
با دُمّش ساختم شلّاق تا جلّاد شم، شاید
زمستونو بترسونم، بسوزه دومن ابرا
که شاید آسمون قصّه مون از غصّه خالی شه
بهار حالی به حالی شه ، دوباره آب شن برفا
بهار اومد ولی با جیب خالی و پز عالی
کلاغو رنگ کرده می ده جای هدهد و مینا
محمدرضا حاج رستمبگلو
یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم
زیرا که تویی کارم زیرا که تویی بارم
از قند تو می نوشم با پند تو می کوشم
من صید جگرخسته تو شیر جگرخوارم
جان من و جان تو گویی که یکی بودهست
سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم
![]()
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 438 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 438 مهمان ها)