اگه تنها شدی و دلت گرفت
خبرم کن که بیام دنبالت ...![]()
اگه تنها شدی و دلت گرفت
خبرم کن که بیام دنبالت ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
به تو فکر کردم که بارون بباره ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
قلب تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیر
زندون تن رها کن ای پرنده پر بگیر
اونور جنگل تن سبز پشت دشت سر به دامن
اونور روزای تاریک پشت این شبای روشن
برای باور بودن جایی شاید باشه شاید
برای لمس تن عشق کسی باید باشه باید
که سر خستگی هاتو به روی سینه بگیره
برای دلواپسی هات واسه سادگیت بمیره
قلب تو قلب پرنده پوستت اما شیر
زندون تن رها کن ای پرنده پر بگیر
حرف تنهایی قدیمی اما تلخ و سینه سوز
اولین و آخرین حرف حرف هر روز و هنوز
تنهایی شاید یه راه راهی تا بی نهایت
قصه ی همه تکرار هجرت و هجرت و هجرت
اما تو این راه که همراه جز هجوم خار و خس نیست
کسی شاید باشه شاید کسی که دستاش قفس نیست
قلب تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیر
زندون تن رها کن ای پرنده پر بگیر ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]Atheist
مگه تن من میتونه بدون تو زنده باشه ؟![]()
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]Atheist
...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در خرابانت مغان نور خدا مي بينم
اين عجب بين كه نوري ز كجا مي بينم
جلوه بر من مفروش اي ملك الحاج كه تو
خانه مي بيني و من خانه خدا مي بينم
خواهم از زلف بتان نافه گشايي كردن
فكر دور است و همانا كه خطا مي بينم
سوز دل اشك روان آه سحر ناله ي شب
اين همه از نظر لطف شما مي بينم
هر دم از روي تو نقشي زندم راه خيال
با كه گويم كه درين پرده چه ها مي بينم
كس نديدست ز مشك ختن و نافه ي چين
آنچه من هر نظر از باد صبا مي بينم
دوستان عيب نظر بازي حافظ مكنيد
كه من او را زمحبّان خدا مي بينم ...
![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
نه سرم سرسپردهی مرگ است
نه امیدی به زیستن دارم
قصهی من حکایت تلخی است
زندگی نیست این که من دارم![]()
!?Who Cares؟!
در حال حاضر 467 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 467 مهمان ها)