مهدی ایوبی بدون شک جز 3 ترانه سرای برتر داخل ایرانه
مهدی ایوبی بدون شک جز 3 ترانه سرای برتر داخل ایرانه
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در میان فیلمهای محبوبم در سینمای یکسال گذشته، «ترمیمِ» جان مگری سورپرایز واقعی بود. باقی همه فیلمهایی بودند که منتظرشان بودم (یا به خاطر کارهای قبلی فیلمساز یا به خاطر سر و صدایی که پیرامون فیلم بود یا ...)، با توقع (زیاد یا کم) به دیدارشان رفته بودم (و طبعاً توقعهایی که گاه برآورده نمیشدند: انتظار داشتم فیلم پس از «گوش بده فیلیپِ» راس پری درخشان باشد ولی نبود) اما برای «ترمیم» هیچ حسابی باز نکرده بودم. تا همین هفتهی پیش اسمش را هم نشنیده بودم (اولین فیلم جان مگری است که بعد فهمیدم طرفداران کوچکی اینجا و آنجا برای خودش دست و پا کرده)، بیهیچ انتظاری فیلم را دیدم، به توصیهی دوست عزیزی و درست در شبی که داشتم متن پایان سالم را مینوشتم. ولی حتی با دقایق ابتداییاش هم انتظار «سورپرایز» نداشتم. اما فیلم که تمام شده بود تماماً جای دیگری بودم! و خُب این با تجربهی درون فیلم هم همخوان بود: از آشناترین اقلیمها شروع میکرد. از یک مهمانی دستهجمعی، از آندست آدمها و رابطهها که به کرّات در سینمای «مستقل» این سالها، در فیلمهای جوانهای «نیویورکی» میبینیم. اما هر سکانس که پیش میرفت فیلم به «مودِ» دیگری نقل مکان میکرد. خانهی آپارتمانی کوچکش در منطقهی هارلِم را به یک مکانِ نابِ «سینماتوگرافیک» بدل میکرد: آدمهای داستانش به دفعات «حذف» میشدند و برمیگشتند، خود خانه در همان متعارفبودنش به جایی مرموز بدل میشد و فضاهای بیرونی که کاراکترها هر از چندی به آنها پامیگذاشتند یا در آنها قدم میزدند به فضاهای غریب حسی/روانی بدل میشدند (یک فصل سهنفری پیادهروی کنار پل یکی از بدیعترین قدمزنیهای این اواخرِ سینمای آمریکاست!). هر سکانس که جلوتر میرفت، فیلم خود را به آزمون تازهای در «مود»، «لحن»، «کاراکتر» بدل میکرد: اما هر تغییری با ظرافت، با زیرکی و با «پیچیدگی در عین سادگی» به انجام میرسید. فیلم که تمام شده بود، به یاد تجربهی «مارگرتِ» کنت لونرگان افتاده بودم (که برایم بزرگترین غافلگیری دهسال گذشتهی سینمای آمریکاست)، جاهطلبی آن را ندارد (فیلم مقیاسهای کوچک است) اما همانند آن به تعمقی مثلزدنی در درون و بیرون و رفتارهای کاراکترهایش بدل میشود. و این فیلمی است که فرعیترین کاراکترهایش را هم با احترامی عمیق میبیند و بهشان فرصت میدهد. «ترمیمِ» جان مگری آن چیزی است که از یک فیلم واقعاً «جوان» انتظار دارم: در ماجراجوییاش، در خطر کردنش، در عزیمتکردنش از اقلیمی آشنا و دگرگونکردنش به چیزی ناآشنا. فیلمی که در آن هر انتخاب استتیکی (و تأثیرات این انتخابها) عمیقاً فکر شده و سنجیده است و تجربه به ضرب شست نشان دادن و چیزهایی از جنس کم یا زیادی متراژ فیلمها تقلیل نیافته است ... «ترمیمِ» جان مگری اینروزها در فضای وب هم در دسترس است. فیلم را ببینید تا بیشتر در موردش حرف بزنیم.
این یک پیپ نیست
______________
Miss Clerk is So Beautiful
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
تیتراژ اخر شب کوک با صدای یغمایی قشنگ بود
چهره ی زیبا نما تا جان به قربانت کنم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
رضا صادقی هم مال شبکه 1 خوند ..
در حال حاضر 343 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 343 مهمان ها)