پنجاه روز و پنجاه شب مانده به آغاز بهار . . .
پنجاه روز و پنجاه شب مانده به آغاز بهار . . .
در دایره ی قسمت
ما نقطه ی پرگاریم
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]Atheist
کسی میتونه زیرنویس فصل اول سریال Blacklist رو از سایت جهان زیرنویس دان کنه جای دیه آپ کنه ؟؟؟ سرعتم شخمیه سایت باز نمیشه فقط دانلودم خوبه
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
عمری است از عاشقانه ها،خالصانه مرگنامه می سازم!
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
دیوثا چرا تعریف میکنین که یکی حذف شده من تازه دانلود کردم ..
ياران و همراهان همیشگی
آقايی بنام سينا سرلك، بدون اطلاع و اجازه من ،غزل
برخيز كه غير از تو، تو را دادرسی نيست را كه هم در كتاب من (از ريشه تا هميشه) چاپ شده و آقای ابی هم بآ آهنگ آقای زلاند، بنام (محتاج) خوانده است، را اشتباه خوانده و
ويديوی آنرا در فيس بوك پخش و نام شاعر را استاد هوشنگ ابتهاج ذكر كرده !
برای اطلاع اعلام ميكنم! كه اين سرقت، ازنظراخلاقی، انسانی و قانونی، خلاف است و وكيل من در ايران! در تعقيب قانونی ايشان است! لطفاً؛ اطلاع رسانی كنيد!
با سپاس / اردلان سرفراز
به هوشنگ ابتهاج (سایه)
محتاج!!
امروز که محتاج توام جای تو خالی ست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
بر من نفسی نیست ، نفسی نیست
در خانه کسی نیست
نکن امروز را فردا
بیا با ما که فردایی نمی ماند
که از تقدیر و فال ما
در این دنیا کسی چیزی نمی داند
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم به تو بر می خورم اما
در تو شده ام گم به من دسترسی نیست
نکن امروز را فردا
دلم افتاده زیر پا
بیا ای نازنین ای یار
دلم را از زمین بردار
در این دنیای وانفسا
تویی تنها ، منم تنها
نکن امروز را فردا ، بیا با ما ، بیا تا ما
امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در این دنیای نا هموار
که می بارد به سر آوار
به حال خود مرا نگذار
رهایم کن از این تکرار
آن کهنه درختم که تنم غرقه ی برف است
حیثیت این باغ منم
خار و خسی نیست!/ اردلان سرفراز
این ترانه بر اساس این غزل ساخته شده. فرید زولاند بر قسمت هایی از آن آهنگ نوشته و من هم در قسمت هایی که سیلاب تغییر می کند بر ملودی کلام گذاشته ام!!/ به یاد و با الهام از شاعر همیشه ی مردم هوشنگ ابتهاج(سایه ) که با غزلهای ناب و ماندگارش، غزل را به بعد چهارم رساند
** برخيز که غيراز تو! تو را دادرسی نيست
گويی همه خوابند، کسی را به کسی نيست
آزادی و پرواز از آن خاک به اين خاک
جزرنج سفر از قفسی تا قفسی نيست
اين قافله ازقافله سالار خراب است
اينجا خبراز پيشرو و باز پسی نيست
تا آينه رفتم که بگيرم خبر از خويش
ديدم که درآن آينه هم جز تو کسی نيست
من درپی خويشم، به تو بر می خورم اما
آن سان شده ام گم که به من دسترسی نيست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حيثيت اين باغ منم، خار و خسی نيست
امروزکه محتاج توام، جای تو خاليست
فردا که می آيی به سراغم نفسی نيست
درعشق خوشا مرگ که اين بودن ناب است
وقتی همه ی بودن ماجزهوسی نيست!/ اردلان سرفرازـ الگاور، پرتغال ۱۹۹۲
در حال حاضر 968 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 968 مهمان ها)