به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، آنچه می خوانید خاطره ای است از زندگی شهید ذبیح الله عامری:
مهمان داشتند؛ براي شام دعـوت كـرده بودنـد. وقتـي سـفره را پهـن كردند، از خانمش سؤال كرد: «براي همسايه غذا برده ايد؟» خانمش جواب داد: «نه!»
گفت: «يك بشقاب غذا براشون ببرين! بوي غذا رو شنيده اند، خدا رو خوش نمياد!»
غذا را كه براي همسايه بردند، آنوقت ذبيح الله شروع به خوردن كرد.
بوي غذا صداش چجوريه ؟