اسم مرا صدا کن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
من ِ بعد از تو يعني اِن الانسان لفي خسران
ته بر باد رفته ام بی تو ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
قد عمر فروغ کوتاهم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
سرد شديم يواش يواش
رابطمون نفس نداشت
گفتي برام قفس نباش
رد شديم از همه
دور شديم از اون هوا
چيزي نمونده بينه ما
كاش بتوني بگي چرا
رفتي از دستم
رد شديم از همه
شبهارو که تو خوابهام هستی
روزاتو پیش چشم من شب کن ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
واسه اون روزا
تنگ شده دلم
گفت و گوي ما
دره گوشه هم
من بهت بگم
جات تو قلبمه
تو بهم بگي
مثله ما كمه
میشه اسم تو رو به شعله گره زد و نسوخت
میشه ته مونده دریا رو به یادت سر کشید
میشه جز تو حتاٌ آسمون آبی رو ندید
برای تحمل روز سیاه به تو فکر می کنم
برای تصاحب رویای ماه به تو فکر می کنم
اشکای من گوله گوله می جکن رو ماهی تابه
همه دود می شن می سوزن شام من گریه کبابه
اشکای من قره قره میجکن رو کتابام
داره باز بارون میباره اول و آخر حرفام
برای تحمل روز سیاه به تو فکر می کنم
برای تصاحب رویای ماه به تو فکر می کنم
به تو فکر میکنم
اشکای من گوله گوله می جکن رو شمع روشن
روی مهتاب قدیمی می جکن روی سایه من
دل دل گشف سپیده رو سفرهای ندیده
پر فواره رنگی از چشم تو جکیده
برای تحمل روز سیاه به تو فکر می کنم
برای تصاحب رویای ماه به تو فکر می کنم
به تو فکر می کنم
من کجای شب تو را گم کردمو تنها شدم
آخر کدوم صحر با بوسه ای پیدا شدم
این کدوم دل بازیه زخمیه که زخمیه تنهایی
دونه سرخ انار که خود زیبایی
برای تحمل روز سیاه به تو فکر می کنم
برای تصاحب رویای ماه به تو فکر می کنم
به تو فکر می کنم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 451 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 451 مهمان ها)