قرار بود 24 که چیتو شد 23 فردا شهادت نیست مگه؟.یا فردا تموم میشه؟
الکی بیدار نمونیم.یا اگه تو سریال باشه.امکان داره امشب لو بره؟
ای با و ا
قرار بود 24 که چیتو شد 23 فردا شهادت نیست مگه؟.یا فردا تموم میشه؟
الکی بیدار نمونیم.یا اگه تو سریال باشه.امکان داره امشب لو بره؟
ای با و ا
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]Atheist
تو یه روستایی یه مردی بود که دار و ندارش یه اسب بود . باهاش کار میکرد
آقا میزنه اسب فرار میکنه مردم میان پیشش میگن بیچاره شدی تنها سرمایه ات رفت مرد گفت "شاید آره شایدم نه"
فرداش اسبه میاد با 5 تا مادیون سفید باز مردم میان دورش جمع میشن میگن تو خوشبخت ترینی تو ثروت ترینی مرد میگه "شاید آره شایدم نه"
بعد یه مدت پسرش حوس میکنه اسب سواری کنه بره یه چرخی بزنه آقا از اسبه میفته زمین و فلج میشه
باز مردم میان دورش میگن بدبخت شدی بیچاره شدی تنها شدی پسرت فلج شد مرد میگه "شاید آره شایدم نه"
آقا چند وقت بعدش اونجا اطراف روستا یه معدن میزنن همه جوونا میرن اونجا کار میکنن میزنه معدن میریزه همه میمیرن غیر از جوون یارو
باز همه مردم دور و ورش جمع میشن میگن جوون ما همه مُردن جوون تو زنده ست چقدر خوشانسی تو چقدر خوشبختی مرد میگه "شاید آره شایدم نه"
میدونی چرا به حرف مردم توجه نکرد ؟! چون امیدش به خدا بود !
همیشه یادت باشه تاریک ترین لحظه شب قبل از طلوع خورشیده پس اگه گیری تو کارته کافیه دستتو به زانو بزنی و بگی " یا علـــــــــــی"
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]Atheist
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]Atheist
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]Atheist
ریدم تو این شرکتای ایرانی بی پدرا معلوم نیست چطور میزنن رو سیدی اینارو
فک کنم خودشون نسخه ام پی تری رو زدن روی سیدی صوتی 5 تا از تراکاش همین گوه بازیارو داره
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در کنار تو قدم میزدم و دور و برم
چشم ها پر خون شد قرنیه ها ریخت به هم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 433 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 433 مهمان ها)