[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
تاپیک اختصاصی دکتر مهندس بابا اسی
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
تاپیک اختصاصی دکتر مهندس بابا اسی
نوشته اصلی توسط R A S O O L
به جای قند گلوکز مایع بریزید تو چایی
یاد خونه ی خودمون افتادم چای کیسه ای من زیاد میخورم کلا چای زیاد میخورم همیشه فلاسک پر آبجوش به راهه ! بابام میگه خیلی چای مصرف می کنی دیوث
لابه لای این پست راه کار هم بهت دادم
فلاسک . چای کیسه ای . قند از خونه
الان گفتم همه خندیدن
مردک فک میکنه ما کارگریم که همش زور بگه . ینی اگه این خبر جایی درز کنه آبرو نمیمونه
البته من که راحتمولی خب دیگه مثه قبل نمیشه سوء استفاده کرد به خصوص با این منشی فضول
امیر اون دی وی دی ارو تو اکانت جدید آپ کردم چند باره داره میاد این مال 2 ساعت پیشه !
اسم کاربری رو پاک کردم دیوث سینجول نبینه
بعدتا وی پی اس اوکی شد بزن بابا ما شانس نداریم یهو دیدی که پاک کرد !
آآآآآآآآآیییییی نفسسسسسس کشششششش !
الان گفتم همه خندیدن
مردک فک میکنه ما کارگریم که همش زور بگه . ینی اگه این خبر جایی درز کنه آبرو نمیمونه
البته من که راحتممن رییس سازمان حمایت از حقوق منشی ها هستم اسم سازمان هم ATR35.co هستش
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
آآآآآآآآآیییییی نفسسسسسس کشششششش !
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
این خانه هم سیاه است
قلبم توی الکل انداختم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آآآآآآآآآیییییی نفسسسسسس کشششششش !
حالا این که خوبه فقط فضوله میاد تو اتاق حواسش به هما جا هست . منشی افاده ای دفتر رئیس رو بدم میاد ازشدیروز وارد دفتر شدیم زنیکه جوری نگاه میکنه انگار ما نوکرشیم . دو ساله باهاش صحبت نمیکنم . دعوای حسابی هم باهاش کردم از اون موقع رابطه شکرابه . رفتم اونجا نشستم زنیکه عین خیالش نیست هی میگم کار کردم زودتر دیدم نمیشه صدامو بردم بالا جوری که رئیس اومد بیرون
ولی انصافاً منشی خودم خوبه
دلم برای تو و شعر تازه ات تنگ است
دلم هوایی آن لهجه خوش آهنگ است
من از خودم، به دلم میگریزم آری من
منی که عقل و دلم سالهاست در جنگ است
قبا به قد من ای عقل پابرهنه مدوز
برای قامت ما،این لباسها تنگ است
برای متهمان ردیف اول عشق
قبول مصلحت اندیشی و خرد ننگ است
هنوز پرسه زدن در نگاه او خوب است
هنوز سادگی چشم یار،خوشرنگ است
چه دیر میگذرد لحظه های آمدنش
همیشه عقربه انتظارها لنگ است ...
جمیله سادات کراماتی
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 430 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 430 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
