یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
شب از جنگل شعله ها مي گذشت
حريق خزان بود و تاراج باد
من آهسته در دود شب رو نهفتم
و در گوش برگي كه خاموش مي سوخت گفتم
مسوز اين چنين گرم در خود مسوز
مپيچ اين چنين تلخ بر خود مپيچ
كه گر دست بيداد تقدير كور
ترا مي دواند به دنبال باد
مرا مي دواند به دنبال هيچ ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
سیگنال سفید تشریف داره فوق العاده هم نرم افزار خوبیست
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
یک شب هوایِ گـریـه
یک شب هوایِ فریاد
اِمشب
دلم هـوایِ تـو را کرده است ...![]()
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
![]()
در حال حاضر 453 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 453 مهمان ها)