هی شرمساری شرمساری شرمساری.
جز شرمساری از خودت چیزی نداری
هی ناامیدی ناامیدی ناامیدی
از هیچ کس حتی خودت خیری ندیدی
هی تنگ دستی تنگ دستی تنگ دستی
چشماتو رو هر چی دلت میخواست بستی
هی آستین بردی به چشمای نجیبت
دستات خجالت میکشیدن توی جیبت
دست که میبردی به کوله بار سفر
دخیل میبستم به دستگیره در
من از برای مصلحت در حبس مخابرات مانده ام
حبس از کجا... نت از کجا...
در حال حاضر 836 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 836 مهمان ها)