تو روزگار من که نفس زندانی ،
لعنت به من اگه نجنگم یه ثانیه ...
تو روزگار من که نفس زندانی ،
لعنت به من اگه نجنگم یه ثانیه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
همتون خفه شید IT اومد امشب میخوام خودمو یباهاش ارضا کنم ..
⌘ ℳᴇʜʀᴅᴀᴅ ⊞ ՏᴀH̶ ᴇß ⌘
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] ⊞ [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] ⊞ [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]⊞ [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
آرمین این تیمتون کی میخواد ببازه همش میبره
ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﺎ ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺭﻗﺼﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﯿﺖﻫﺎ ﺑﻮﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ، ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺑﺎﺷﺪ
ﺯﺍﻧﻮ ﺯﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ، ﺯﺍﻧﻮﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﺩﺍﺭ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻭ ﻋﮑﺲ ﻭ ﮔﯿﺎﻩ ﺍﺳﺖ
ﺧﻮﺍﺏ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻮﯾﻪ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
یک ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭﯾﺎﭼﻪﺍﯼ ﻗﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﺮ ﻣﻮﺝﻫﺎﯾﺶ ﺷﻨﺎﻭﺭ،یک ﻗﻮﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﺏ، ﻗﺎﯾﻖ، ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺎ ﺑﺎﺩﺑﺎﻧﯽ ﺷﮑﺴﺘﻪ، ﭘﺎﺭﻭﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻗﺪﯾﻤﯽﺍﺵ
ﮐﺒﺮﯾﺖﻫﺎ، ﺗﺎﺑﻠﻮﻫﺎ، ﺁﻥ ﻗﻮﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﮐﺒﺮﯾﺖﻫﺎ ﺻﻒ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺑﺮﻗﺼﻨﺪ
یک ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ، ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﮐﺒﺮﯾﺖﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﮔﻠﯿﻢﺍﺵ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ
ﻫﺮ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﻗﺼﯿﺪ، ﺑﺎ ﻣﻮﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
- ﻣﺎ ﻗﺼﺪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺍﺭﯾﻢ، ﺑﺮ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﺍﺳﺐ ﭼﻮﺑﯿﻦ
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﭘﺮﺯﺩ ﺩﺭ ﺍﯾﻮﺍﻥ، ﺟﺎﺭﻭﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﻭ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮔﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺶ، ... ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺁﻥﺟﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺑﺎﻍ ﺷﺐ ﺑﻮﺳﺖ، ﺷﺐ، ﺑﻮﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺁﻥﺟﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺑﺎﻍ ﺷﺐ ﺑﻮﺳﺖ، ﺯﯾﺮ ﺩﻭ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺁﺗﺶ
ﺭﻭﯼ ﺩﻭ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﺁﺗﺶ، ﺍﺑﺮﻭﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﮐﺒﺮﯾﺖﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﮔﻠﯿﻢﺍﺵ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ
ﻫﺮ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﻗﺼﯿﺪ، ﺑﺎ ﻣﻮﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺧﺎﻧﻪ، ﮐﺒﺮﯾﺖﻫﺎ ﮐِﻞ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ
ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺗﺎﺑﻮﺕﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻭﺕ ﺑﺮ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻮﻃﯽ ﮐﺒﺮﯾﺖ، ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ...
محمدرضا حاج رستم بگلو ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یا ابر فرض فیلم 8itگیگه
نه جداً
یکی از شهرهای استانهای توابع تهران خیلی معروف شدم تو شهر خیلی من اگر چه شهره ی شهرم ولی شووهر دارم
واقعاً اینهمه زحمت لازم نبود فقط سه حرف را میگفتن کافی بود : ن ی ا ... البته این زحمت ها با حمایت عقل کل صورت گرفته و ایشان به طور قطع نظاره گر بوده و پشتیبانی نموده اند
⌘ ℳᴇʜʀᴅᴀᴅ ⊞ ՏᴀH̶ ᴇß ⌘
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] ⊞ [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...] ⊞ [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]⊞ [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در حال حاضر 451 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 451 مهمان ها)