انگلستان بالاخره به داد دهه شصتیها (دهه هشتادیهای میلادی) رسید و وزارت امور تنهایی تشکیل داد. حالا ما فرض میکنیم تا 50 سال آینده، در ایران هم وزارت جوانان از ورزش جدا میشود و جوانان به رسمیت شناخته میشوند و یه روز خوب میاد، منتها چون تا آن موقع دهه شصتیها موهایشان رنگ دندانهایشان (زرد) شده است، باید بخشی مشابه همین وزارت تنهایی تشکیل شود که به امور تنهاهای این دهه رسیدگی کند. اما راهکارهای این وزارتخانه چیست و چه عواقبی خواهد داشت؟
وزارت تنهایی پیشنهاد گردهمایی دهه شصتیها را که الان بین 80 تا 90 سال سن دارند در یکی از پارکهای بزرگ شهر میدهد. حالا شما فکر کنید همین الانش دهه شصتیها حال ندارند، 50 سال دیگر وضعشان چه خواهد شد؟ بنابراین عده کمی جمع میشوند. منتها چون وزارت تنهایی فراموش کرده از وزارت کشور و شورای تامین استان و اداره پست منطقه و همسایهها و خواربارفروشی سر خیابان مجوزهای لازم را بگیرد، پلیس برای جمعآوری این افراد دست به کار میشود و با توجه به سرعت پایین فرار کردن آنها در آن سن و سال، همه دستگیر و بعدا برخی با قید وثیقه آزاد میشوند.
بعد از آن، برای دهه شصتيها کارت سلامت در نظر میگیرند تا با مراجعه به بیمارستانها، سلامتشان را چک کنند. مشخص میشود اکثر دهه شصتیها به علت گذراندن کودکی در استرس، نوجوانی در کوچه، جوانی در آلودگی و پارازیت و فشار بیکاری، بزرگسالی و میانسالی در ترافیک منزل به محل کار و برعکس و پیری در صف کیلومتری کارت سلامت، دو تا پایشان لب گور است و فقط کافی است دایو بزنند. یک عده هم از غصه این اوضاع تلف میشوند و برای عده اندک باقیمانده هم طرحهای آرامش بخشی برای رسیدن به آرامش ابدی و انقراض تدریجی و در نتیجه محو خاطرات فشار و بدبختی و سپس کتمان چنین اوضاعی در نظر گرفته خواهد شد.