یه خورده سخته تهمینه رو با دزیره تو یه مجموعه قرار داد
حالا هر چند شیرین و لیلی رو هم نمیشه کنار هم آورد ولی باز از این میشه چشم پوشی کرد ...
یه خورده سخته تهمینه رو با دزیره تو یه مجموعه قرار داد
حالا هر چند شیرین و لیلی رو هم نمیشه کنار هم آورد ولی باز از این میشه چشم پوشی کرد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
یه شب خوابت چشامو بی خبر برد
به دنیایی از اینجا ساده تر برد ...
Mohsen Chavoshi:
محسن چاوشی این روزها کمی فرق دارد با آن که پیشتر از او میشناختیم، پوست انداخته و از درون پیلهی آدم گونگی در پی زادن پروانگی انسان است، خوانندگی دیگر برایش نه شغل است و نه سرگرمی ، ابزاریست برای به جلوه در آوردن دریای حقیقی را که چکه چکه جذب جانش کرده است ، فهمیدن حقیقتِ چیزها سخت است و سخت تر از آن طریقت شمس است و همچون مولانا کشیدن حجاب واژه بر سر حقیقت بی آنکه در حق آن خیانت کنی و از هر دو سخت تر چکاندن تلخی چنین شرابی در گلوی تشنهی خلقی است که ذائقه اش را به شهد دروغ عادت داده اند در این میان یا باید سعدی شوی و سخن به نصیحت بری و آخر اختیار دهی و بگویی ما آنچه شرط بلاغ بود گفتیم خواه پند گیرید و خواه ملال و بار از دوش خویش برداری و یا رندانه چون حافظ واژه غزل کنی و غزل را فال و بار امانت آسمان را به دوش دیوانگی آدم بگذاری و سرخوش از این رندی خوشتر از خویش نبینی و یا که چون منصور ، حلاج وار بار آه خدا را به دوش بکشی و اناالحق گویان سر به دار ، تن به آتش و خاکستر به دجله بسپاری ، شاید که در فهم خلق کارگر افتد ، برای محسن چاوشی راحت تر این بود که همچون هم صنفان و سلفان خویش چشم بر حقایق ببندد و بی آنکه خم به ابرو بیاورد پول از پارو بالا ببرد و استیج ها را یکی یکی فتح کند اما او انتخابش متفاوت بود و به واسطهی این انتخاب متفاوت لحظه های معمولی زندگی آدمهای معمولی را خود خواسته از دست داد و از هر کدام از این ساقیان حقیقت جرعه ای وام ستانده و در این میان تیغ عصیان حلاج را به دست گنجشگ گلویش سپرد و برای او که از اَلَک آدمها خویش را غربال وجود یار می کند چه باک که در ره حق شرحه شود چه گلوی اش و چه به تیغ زهر آلود مردمان آبرویش !
اینجا مسئله هل ندادن حقیقت در تاریکیِ انکار حتی به شرط ذبح عافیت است ، باری در این سرزمین حفظ بقا با "سنگر گرفتن" به تعریف درمیآید
اما جنگ بیرون سنگرها اتفاق میافتد ، میان شدت میدان!
محمدرضا نقیپور
ویرایش توسط Milik : 05-27-2020 در ساعت 09:33 AM
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
هدفش چیه از این متن یه سری کلمه های الکی گنده مثلا چیده کنار هم که چی بگه اخرشم به هیچی نمیرسه
نویسنده ی متن ساقی خوبی داره ، راضی ام ازش ، کمک زیادی بهش کرده تو نوشتن این خ...ایه نامه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چیزی پیدا نمی کنم از نویسنده ، شناس هست براتون ؟
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
90 درصد هنربند هایی ک در ایران می خونن اجرا می کنن هنرمند حکومتی هستند و اونایی ک مردمی هستند ممنوع صدا و ممنوع کار شدند یا دربند هستند.
می باره برف پشت برف روی موهام و
بغض ،
جا می گیره تو صدام ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 482 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 481 مهمان ها)