Chavoshi News |

[HamTin]

بکش پایون شومبولتو ببین به اون بخند دیوث

تو ای ممر ، ای رها شده به دست خیابان های چراغ قرمز در کوهستانی با قامت لخت و محکوم ، تو آیا لعابت زیباتر از طاووس ها نیست؟!

تو را من جان حامد دوست دارم ، که گاهی چوب لا چرخت میذارم

[AliReza_0111]

[MrA_Chavoshi]

تو ای ممر ، ای رها شده به دست خیابان های چراغ قرمز در کوهستانی با قامت لخت و محکوم ، تو آیا لعابت زیباتر از طاووس ها نیست؟!

تو را من جان حامد دوست دارم ، که گاهی چوب لا چرخت میذارم

تو عایا دوست داری درت بذارم.. پس حمی بگریز چون بر تو من ** می گذارم

دیوثا..م بده

[MrA_Chavoshi]

[AliReza_0111]

[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

[AliReza_0111]

[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]

[AliReza_0111]

[peyman.2012]

ای جان این چی هست مسابقس اگه ویدیو داره بگو دان کنیم

• [فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]،

اینا Cheerleader های تیم میامی هیت هستند ... ان بی ای ...

[AkbaR]

هوای تازه ی پاییز بود و صدای خیس باران یادم آمد
نشستن با خیالت شعر گفتن شبانه کنج ایوان یادم آمد

درون سینه ام محبوس بودم، پر از حسرت پر از افسوس بودم
سرانگشتم قلم را دید خندید،کلید قفل زندان یادم آمد

سرم از نقشه هایی تازه پر شد شلوغ و غرق در دود و سیاهی
حضور کودک آواره ای در خیابان های تهران یادم آمد

الم شنگه به پا کردم بدانی تمام مردم دنیا مریض اند
تو با من مهربان بودی و با تو تفاوت های درمان یادم آمد

نگاه خسته ام گاهی به چشمت، امید آخرم گاهی به دستت
لگد خوردم من از هر استجابت، رخ قالی کرمان یادم آمد

ندادم میوه ای جز با رفاقت، تبر را می ستایم در صداقت
به ریشه تکیه کردم با تعمق حسادت های پنهان یادم آمد

تمام عمر کوه درد بودم،کسی که سادگی می کرد بودم
شبی که استکانم را شکستند مرام نانجیبان یادم آمد

به فکر توبه ای نستوه اما توقع در تناسخ ماند وقتی
صدای عجز منطق را شنیدم و رنگ خط بطلان یادم آمد

تسلسل در خیالات کشنده،رگ و تیغ جنون آمیز... خنده
نظر کردم به پیچک های وحشی، فرار از جبر گلدان یادم آمد

شبی آماده ی معراج بودم ، شبیه حضرت حلاج بودم
تو که در بین نا مردم نماندی بها و قیمت جان یادم آمد

نشستم زل زدم در چشم دنیا،گرفتم حالت گرگی دریده
نه زوزه ضجه ی قیصر کشیدم ،نبودن های فرمان یادم آمد

سگ هاری که بودم حمله ور تر،سرم از نفرت و غم شعله ورتر
نگاهم کردی و پا پس کشیدم نژاد گوسفندان یادم آمد

همیشه یک کبوتر خواب می دید که فردا بر لب بامی عزیز است
لب سرخ و دم چاقو که آمد سرابی در بیابان یادم آمد

حسین آهنی

[!M?sbh؟!]