میشد اما نکردنوشته اصلی توسط Herzeleid
گشنگیُ میشد با خیلی چیزا دیگه هم رفع کرد یا اصن یه شبُ تا صب باهاش سر کرد
خیلی وقتا شده تو چیزی بخوری یا نخوری خیلی توفیری به حالت نداره اما وقتی یه جمعی دارن میرن تو هم خب لبی میزنی
گشنش بود که رفت غذا خوردوگرنه نمیرفت تو ی مکانی برای خوردن غذا
خوب بودترس از تنهایی که درونت بود
ولی ترس عوامل بیرونی داره
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
اتفاقا دقیقا همون لباسای دیشه چون دلم گرمهعاملی که باعث شده تو لباسای دیشب و امشبت متفاوتت باشه یه محرک بیرونیه
عاملی که باعث شده تو لباسای دیشب و امشبت متفاوتت باشه یه محرک بیرونیه
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
شاید چیزی در دسترس نبود(عامل بیرونی)میشد اما نکرد
گشنش بود که رفت غذا خورد
مکنا های دیگری هم بود اما چرا فقط اون مکان؟؟ چون دوستان گفتن (عامل بیرونی)
عوامل بیرونی که ترس نداره ، فکر توِ که ترسناکش میکنهخوب بود
ولی ترس عوامل بیرونی داره
چیزی که باعث دلگرمی تو شده هم محرک بیرونی بودهاتفاقا دقیقا همون لباسای دیشه چون دلم گرمه
اکبر عامل درونیه یا بیرونی؟عوامل بیرونی که ترس نداره ، فکر توِ که ترسناکش میکنه
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
بازم ترس از گرسنگی بود پسشاید چیزی در دسترس نبود(عامل بیرونی)
مکنا های دیگری هم بود اما چرا فقط اون مکان؟؟ چون دوستان گفتن (عامل بیرونی)
مهم عمل غذا خوردنه که به خاطر اون از خونه بیرون اومد
عشق به خدا هست که درونیهچیزی که باعث دلگرمی تو شده هم محرک بیرونی بوده
در حال حاضر 400 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 400 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول