دقیقانوشته اصلی توسط Herzeleid
ای بابا حیف شد
طالبم که زیاد داشته کارات
منم تخیلم همیشه قوی بوده الانم یه نمه هایی تو وجودم مونده هنوز ولی از بس ذهن اشفتست ازش چیزی در نمیاد
اون روز یه دفتر برداشتم یکم بنویسم حالا از هر چی .. دیدم سه ساعت خودکار بالای برگه گرفتم فکرم رفته جای دیگه
بیخیالش شدم
باو ما اراکیا تو لحظه ی حساس زندگیمون حتی وقتی همه چی رو رواله فک میکنیم یه حیله ای درکارهمن فكر ميكردم ميخوان گروگانم بگيرن و اين تصادف و بيمارستان و ... و همش توطئه بوده
اخی پارسا
عنوان داستان مورد داره اصناز بس زیادین پسر اینجاست چشم و گوششون باز میشه یادم بنداز حتما بگم خیلی خوبه
Hero Enter
Viva Real Madrid
خیلی مورد داره خوبی داره اصلا روانت شاد.میشهعنوان داستان مورد داره اصن
بنده خدا خيلي ناراحت بوداخی پارسا
راستي توو تايپيك كه زدي بنويس يه فاتحه اي چيزي بفرستن
پارسا گفت
این مشهدیا جلوشون جون بدی نگا میکنن این یکی نمدونم چش بود منم احساس خطر کردم مث شماباو ما اراکیا تو لحظه ی حساس زندگیمون حتی وقتی همه چی رو رواله فک میکنیم یه حیله ای درکاره
البته اولش سخته ها یکم راه بیفتی میفتی رو روال دیگه سر هرچیزی مینوسیدقیقا
اون روز یه دفتر برداشتم یکم بنویسم حالا از هر چی .. دیدم سه ساعت خودکار بالای برگه گرفتم فکرم رفته جای دیگه
بیخیالش شدم
ولی خب چون خیلی وقته دور بودی اول باید با خوندن شروع کنی! که اونم فکر کنم تو هم بدتر از من الان تو مودش نباشی
در حال حاضر 400 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 400 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
