چه گرمی ، چه خوبی ، شرابی ؟ چه هستی ؟
بهاری ؟ گلی ؟ ماهتابی ؟ چه هستی ؟
چه هستی كه آتش به جانم كشیدی ؟
سرود خوشی ؟ شعر نابی ؟ چه هستی ؟
چه شیرین نشستی به تخت وجودم
خدا را ، غمی ؟ التهابی ، چه هستی ؟
فروغی كه از چشم من می گریزی ؟
و یا ای همه خوب ، خوابی ؟ چه هستی ؟
شدم شاد تا خنده كردی به رویم
تو بخت منی ؟ ماهتابی ؟ چه هستی ؟
لب تشنه ام از تو كامی نگیرد
فریبی ؟ دروغی ؟ سرابی ؟ چه هستی ؟
تو از دختران ترنج طلایی ؟
و یا از پـی های آبی چـه هستـی ؟
تـرا از تو می پرسم از خـوب خاموش
چــه هستی ؟ خـدا را جوابی ؟ چه هستی ؟
شبتون شکلاتی
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
وخت صدور عشق از قول من بگین منصف شدن ریاست
هفته های تلخ من بوی تنهایی میدن ... نمیدون که یهو چرا .. . . .
هرکه او بیدارتر پر دردتر....
در حال حاضر 400 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 400 مهمان ها)