چقدر حال و روزم باهاش خوب بود
چقدر بگذره تا يادم بره
چقدر حال و روزم باهاش خوب بود
چقدر بگذره تا يادم بره
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگرگوشه هم از شیر بریدی و هنوز
منه بیچاره همان عاشق خونین جگرم
شمعدوني يكي از بهترين كاراي صحت ِ
ديالوگا و شوخي هاش واقعا فكر شدس.
اين هوشنگ رفته بود دنبال كار
بعد به هم دانشگاهيش گفت فلاني كه نخبه بود چي شد
اونم گفت : هيچي بابا. بيكار شد، معتاد شد، مُرد
هوشنگ : به همين راحتي توو سه تا جمله ؟؟؟؟ بيكار شد؟ معتاد شد؟ مُرد ؟
قشنگتر از اين نميتونست دو تا از معضلات ِ جامعه رو نشون بده
در حال حاضر 552 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 552 مهمان ها)