@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
همشو تو سایت زدی؟
سرچ میکنم 5،6تا آلبوم بیشتر نمیاره.
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
همشو تو سایت زدی؟
سرچ میکنم 5،6تا آلبوم بیشتر نمیاره.
عمری است از عاشقانه ها،خالصانه مرگنامه می سازم!
اما امروزه متأسفانه دیگر ناشر دلیلی نمیبیند که بخواهد اثری را منتشر کند. زیرا سایتهایی که کملطف هستند، در فاصله زمانی کوتاهی پس از انتشار آلبومها، لینک دانلود کارها را در اختیار مخاطبان قرار میدهند.
حسن اقا در پاسخ به تندروی گروهای فشار گفت مردم باید وارد عمل بشن اعلان جهاد کرد
شش سال پس از کودتا: صبح بیست و سوم خرداد؛ شهر در بهت و سکوت
بهت بود و شوک. شهر در سکوت عمیقی فرو رفته بود در آن صبح بیست و سومین روز خرداد از سال ۸۸٫ شور و هیجان هفته های گذشته با دروغی صبحگاهی چنان فرو نشست که انگار گرد مرگ پاشیده شد بر شهر.
نشانه ها از عصر روز قبل نمایان شده بود ولی باورش سخت بود. مگر می شد که یک بار دیگر در چشم مردم نگاه کنند و دروغ بگویند. اما از نیمه شب معلوم بود کودتا شکل گرفته است. اس ام اس ها قطع شدند. اینترنت چنان بی سرعت شد که با هیچ فرقی نداشت. ستادهای میرحسین موسوی یکی پس از دیگری با دستور دادستانی سعید مرتضوی بسته شده بودند. فضای شهر پلیسی شد. بچه های خبرنگار اخبار خوبی را از وزارت کشور مخابره نمی کردند. ساعتی از نیمه شب نگذشته بود که خبرنگاران را از وزارت کشور بیرون کردند.
آن شب، چراغ خانه ها بیشتر از همیشه روشن ماند. همه در سکوت و ناباوری به گوشه تصویر تلویزیون ها چشم دوخته بودند که نتیجه لحظه ای شمارش آرا را می نوشت.
صبح بیست و سوم خرداد صبح ناباوری و بهت بود. خیابان ها و پیاده روها گواهی می دهند بر مردمی که فقط با چشم هایشان با هم سخن می گفتند. از کنار هم رد می شدند، دمی در چشم یکدیگر نگاه می کردند، سری تکان داده و می گذشتند.
نزدیک ظهر اما زبان ها به کمک چشم ها آمدند. همه از هم می پرسیدند مگر می شود؟ بهت زده سوال می کردند: مگر امکان دارد؟ آن همه رای کجا رفت؟
عصر شنبه اما خاکستری بود. بیست و سوم خرداد، عصر دیگری بود. بهت فرو خورده تبدیل به خشم شد. سیل به راه افتاد.
صورت ها فراموش نشدنی بودند. باید کسی پاسخ می داد چه بر سر رای های سبز آمده است. اما جواب این سوال باتوم بود و گاز اشک آور. شهر نارنجی بود، اما هنوز رنگ خون نگرفته بود.
بیست و سوم شب. از آن شب چه می توان گفت غیر از این که کودتا تکمیل شد. خبر دستگیری ها تا نیمه شب رسید…
و ما دیگر ادم های شب پیش نبودیم. این فقط بیست و چهار ساعت نبود که بر ما نگذشت. هر دقیقه سالی بود و ما شدیم مسافر جاده سبز تا امروز.
یعنی عالیه این کیفیت مرسی عزیز بابت این کیفیت بازم از این کار بکنید عزیز
من فک می کردم کاربرای ممرن نگو سجاد از گانجا آوردشون برا کودتا
در حال حاضر 310 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 310 مهمان ها)