..................................... تو این وضع
برم بخابم اعصابم به چهل قسمت ساوی تقسیم شد!
..................................... تو این وضع
برم بخابم اعصابم به چهل قسمت ساوی تقسیم شد!
مرگ، از پنجره ی بسته به من مي نگرد
زندگي از دم در
قصد رفتن دارد
روحم از سقف گذر خواهد كرد
در شبي تيره و سرد
تخت حس خواهد كرد
كه سبك تر شده است
در تنم خرچنگي ست
كه مرا مي كاود
خوب مي دانم من
كه تهي خواهم شد
و فرو خواهم ريخت
توده ي زشت كريهي شده ام
بچه هايم از من مي ترسند
آشنايانم نيز
به ملاقات پرستار جوان می آیند...
عمران صلاحی
![]()
کلی خبر تو راهه منتظر باشید
یادی برای سنگ این بود زندگی
در حال حاضر 308 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 308 مهمان ها)