یه روز زمینو ترک می کنم
زمینو !
یه روز !
شاید ... آخ اگه وُلوُم می تونست بپره !
آخ اگه می تونست !
چی می شد ؟
پنجره اتاقو می کندم و می بستم به باربندش و
زمینو ترک می کردم !
می رفتم ، می رفتم ، می رفتم … تا هیج جا !
تو هیچ جا پنجره رو می کاشتم به تماشا !
نمی گفتی نور !
نمی گفتم خاک !
به عشق نگاهت اون جا
یه دنیا می ساختم غوغا
که همه ی زمین جهان سومش می شد
من و تو دو ریلیم که قطارِ پر از پوکه ی عمرو
از هیچ به هیچ می رسانیم
و زمین سرگردانی ما رو پیوسته تکرار می کنه
یک دانه سیگار دارم و هزار معمای لاینحل...
حسین پناهی
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
لینک ویدئو صادق نپرس رو کسی داره؟
مرا تصديق کني يا انکار
مرا سرآغازی بپنداری يا پايان
من در پايان پايان ها فرو نمی روم !
مرا بشنوي يا نه
مرا جستجو کنی يا نکنی
من مرد خداحافظی هميشگی نيستم !
باز می گردم ؛ هميشه باز می گردم !
خشم زمان من بر من
مرا منهدم نمی کند !
من روح جاری اين خاکم . . .
من روان دائم يک دوست داشتن هستم . . .
نادر ابراهیمی
در حال حاضر 569 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 568 مهمان ها)