[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
یجوری چیه لینک سایت بیپ تونزه
سریال True Detective از امروز شروع شد ! باز اسپویل های جناب الی خان دیوث شروع میشود![]()
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
عقاب عاشق خانه ! بدون پر برگشت
غریب رفت ، غریبانه تر پدر برگشت
رسید و دستش را، روی زنگ خانه گذاشت
طلوع کرد دوباره ستاره ای که نداشت !
دوید مادر و در چشمهای او نگریست
«سلام ... » بعد در آن بازوان خسته گریست
که تشنه است کویری که در تنش دارد
که هفت سال و دو ماهست که عطش دارد
« کدام سِحر کدامین خزان اسیرت کرد
کدام برف به مویت نشست و پیرت کرد
که هفت سال غم انگیز بی صدا بودی
چقدر خواندمت امّا... بگو کجا بودی ؟!
همینکه چشم گشودم به... مرد خانه نبود
رسید نامه ات امّا ... نه ! عاشـقانه نبود
حدیث غمزه لیلا و مرگ مجنون بود
رسید نامه ات امّا وصیـّت خـون بود
نگاه کن پسرت را که شکل درد شده
که هفت سال شکسته ست تا که مرد شده !
که رفت شوکت خورشید و سایه ها ماندند
تو کوچ کردی و با ما کنایه ها ماندند
که هیچ حرف جدیدی به غیر غم نزدیم
فقط کنایه شنیدیم و - آه! - دم نزدیم
نمرده بودی و پر می زدند کرکسها
به خواسـتگاری من آمدند ناکسها !
شکنجه دیدی و اینجا از عافیت گفتند
نمرده بودی و صد بار تسلیت گفتند
تمام شهر گرفتار ترس و بیم شدند
تو زنده بودی و این بچه ها یتیم شدند
هر آنکه ماند گرفتار واژه « خود » شد
تو رفتی از برِ ما و هر آنچه می شد، شد !!
به باد طـعنه گرفتند کار مَردَم را
سکوت کردم و خوردم صدای دردم را
منی که مونس رنج دقایقت بودم
سکوت کردم و ماندم ... که عاشقت بودم!! »
نگاه کردم و دیدم پدر سرش خم بود
نه ! غم نداشت ، پدر واقعاً خود غم بود !!
پدر شکستن ابری میان هق هق بود
پدر اگرچه غریبه ، هنوز عاشـق بود ..
سید مهدی موسوی
در حال حاضر 465 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 465 مهمان ها)