نوشته اصلی توسط mali68
میگن حرف حقو از ادمای تحت تعقیب بشنو..شامم بهمون نداد نامرد
میگن حرف حقو از ادمای تحت تعقیب بشنو
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
کجا!؟
هرجا که اینجا نیست...
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
ز سیلی زن، ز سیلی خور
وزین تصویر بر دیوار ترسانم
من در هجده سالگی عاشقت شدم...تو هم در همان حدودها عاشق شدی..فقط مسئله اینجا بود که
هیجده ساله دیگری را میخواستی
حالا که وقت زیادهتموم نشد گفتم به درک...حالا مثلا خونه تمیز نباشه بهار نمیشه؟والا..
من توو 21 سالگی عاشق شدممن در هجده سالگی عاشقت شدم...تو هم در همان حدودها عاشق شدی..فقط مسئله اینجا بود که
هیجده ساله دیگری را میخواستی
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
چرا؟
زنگ نزد مگه؟من توو 21 سالگی عاشق شدم
دهه هشتاد و چهار
نه باو فقط مارو انداخت توو خرج ! باید برم 30 تومنو ازش بگیرم
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
خسته شدم دیگه..باید بین ظرفای کابینت باشی تا بفهمی من چی میگمحالا که وقت زیاده
نکنه واقعا انتظار داشتی زنگ بزنه؟؟نه باو فقط مارو انداخت توو خرج ! باید برم 30 تومنو ازش بگیرم
رسول چرا این قدر اف میزنی؟؟ |:
نباس بشینی و منتظر زنگ بمونی که باید دوباره و دوباره بری
در حال حاضر 401 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 401 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
