چقدر تو ترسویینوشته اصلی توسط ehsan1361
مگه دیوانه ام
گفتم من نون نمیخورم ، اگه میخوای نون خشک آب بزن بخوریم امشبهم سن و سال های تو الان دارن با داعش میجنگن
چقدر تو ترسوییمگه دیوانه ام
گفتم من نون نمیخورم ، اگه میخوای نون خشک آب بزن بخوریم امشب
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
بلد نیستیم دیگه باید خودتو نشون میدادی لباسو میکندی میگفتی به خاطر تو این خطر رو به جون میخرم بعد میرفتی پایین یدونه از این بچه مچه ها رو خف میکردی یدونه میزدی تو سرش بره برات نون بگیرهمگه دیوانه ام
گفتم من نون نمیخورم ، اگه میخوای نون خشک آب بزن بخوریم امشب
میون آتیش بازی چشمای تو قدم زدم
بالاخره اومد
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
اسی خطربلد نیستیم دیگه باید خودتو نشون میدادی لباسو میکندی میگفتی به خاطر تو این خطر رو به جون میخرم بعد میرفتی پایین یدونه از این بچه مچه ها رو خف میکردی یدونه میزدی تو سرش بره برات نون بگیره
نه فخری خطراسی خطر
الان مسئولیت زندگی بر دوشم سنگینی میکنهچقدر تو ترسویی
نه فخری خطر
آخ اخ دنیای خاطره رو اوردی جلوی چشمممیون آتیش بازی چشمای تو قدم زدم
در حال حاضر 80 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (3 کاربران و 77 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
