به خودم میگم خب شاید ازم خوشش نیومده شاید به خودش میگه لیاقت من بیشتره . شاید دنبال یه آدم خوشتیب تره شاید با من بودن واسش کسره شانه . خب من چیکار کنم که مثل فلانی و فلانی نیستم . دیگه باید برم بمیرم ؟
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
الان الی صبح میاد همه اینارو نخونده رد میکنه
در دو سوی تُشَک ایستادهاند
مثل دو قهرمان آراماند
به هم نزدیک میشوند
مثل دو دوست دست میدهند
به هم نگاه میکنند
مثل دریا و ماه
عمیق
به هم نگاه میکنند
آنگاه
کُشتی آغاز میشود
خم میشوند
دست در بازوی هم
کمرگاه و
رانها
ناآرام
در هم میپیچند
وحشی و حملهور
سرانجام
آن کس به خاک میافتد
که زودتر میگوید
دوستت دارم ....
شهاب مقربین
در حال حاضر 429 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 429 مهمان ها)