شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها را بستم
باد با شاخه در آویخته بود
من درین خانه ی تنها...تنها
غم عالم به دلم ریخته بود
ناگهان حس کردم
که کسی
آنجا بیرون در باغ
در پس پنجره ام می گرید...
صبحگاهان
شبنم
می چکید از گل سیب
هرکه او بیدارتر پر دردتر....
در حال حاضر 394 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 393 مهمان ها)