مهم خوردن غذا بود که محرک درونیت یعنی گشنگی باعث شد اینکارو کنینوشته اصلی توسط SINA
الان من هرچقدم که گرسنه بودم و نیروی محرکه درونی داشتم نمیتونستم اون شب برم فلافل نوید اهوازی این جرقه ی نیروی محرکه بیرونی دوستام بود که این کارو ممکن کرد
حسین بسم الله ...
گرسنگی عامل محرکش بود نه نویدحسین فقط میتونه در مورد این حقیقت تاریخی سکوت کنه
اون از دیروز که افتضاح گرم بود.. این از امروز که سرد بود و بارون میزد
داره کتابارُ یه مروری میکنهنه فک کنم داره بیانیه تایپ میکنه
امین نری یوقت پشتم به تو گرمه
گرسنه نبودمم اونا میرفتن مجبور بودم برم تنها میموندم خونه چیکار میکرم؟مهم خوردن غذا بود که محرک درونیت یعنی گشنگی باعث شد اینکارو کنی
کسیم نمیومد نمیتونستم برم چون بلد نبودم جاشو
حالا کدوم نیرومی محرکه مهم تره ؟
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
داره کتابارُ یه مروری میکنه
چونــ اونمـ نیستــ پســ کلنـــ هیچیــــــــــــ ـ ـ ـ
گشنگیُ میشد با خیلی چیزا دیگه هم رفع کرد یا اصن یه شبُ تا صب باهاش سر کردمهم خوردن غذا بود که محرک درونیت یعنی گشنگی باعث شد اینکارو کنی
خیلی وقتا شده تو چیزی بخوری یا نخوری خیلی توفیری به حالت نداره اما وقتی یه جمعی دارن میرن تو هم خب لبی میزنی
ترس از تنهایی که درونت بودگرسنه نبودمم اونا میرفتن مجبور بودم برم تنها میموندم خونه چیکار میکرم؟
کسیم نمیومد نمیتونستم برم چون بلد نبودم جاشو
حالا کدوم نیرومی محرکه مهم تره ؟
ترس از تنهایی که درونت بود
عاملی که باعث شده تو لباسای دیشب و امشبت متفاوتت باشه یه محرک بیرونیهاون از دیروز که افتضاح گرم بود.. این از امروز که سرد بود و بارون میزد
در حال حاضر 426 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 426 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول