نوشته اصلی توسط
A M I R
خیلی شبها می نشینم و رانندگی در مستی شاهین نجفی را گوش می دهم. ماهها بود که به دلایل مختلف وقتی کارهای شاهین نجفی را گوش می دادم و گوش می دهم، احساس بدی نسبت به او داشتم و دارم. شاید بخاطر قضاوت سیاسی یا بخاطر نظرات او یا بخاطر دیدگاههایش راجع به هنر یا هر چیز دیگری که به همه چیز مربوط است جز موسیقی و ترانه خواندن و مفهوم موسیقی.
مدتهاست با خودم می جنگم که چرا من که این همه از شنیدن کار او لذت می برم دارم خودم را سانسور می کنم و حاضر نیستم که به خودم بگویم که من صدای شاهین نجفی و موسیقی او را دوست دارم؟ چرا این شجاعت را ندارم که بگویم موسیقی او جدا از هر چیزی برای من جذاب، شنیدنی و دلچسب است؟ به خودم می گویم که ای آقای محترم! تو این صدا و موسیقی را دوست داری، همانطور که شخصیت هیچ هنرمندی موجب برتری یا بد بودن اثر یک هنرمند نیست، تو حق نداری که خودت را ساتسور کنی.
بدون اینکه دیدگاهم و نظرم درباره شاهین نجفی تغییری کرده باشد، به خودم می گویم اصلا مهم نیست که چه دیدگاهی درباره این آدم داری. موسیقی این آدم، ترانه هایش و توانایی او در خواندن چیزی است جدا از همه چیز . از جمله از سلیقه سیاسی و فکری. من عاشق "رانندگی در مستی" و لحن خواندن شاهین نجفی در این کار، "ترامادول" و شیوه ترانه خوانی شاهین نجفی در این کار، "وای کشته ما رو" و اجرا و ترانه و موسیقی این کار و "ما مرد نیستیم" و تاثیر این اثر بر من و سایر مخاطبین هستم.
با وجود همه مخالفت هایی که با فکر و نظر او دارم از او سپاسگزارم که لذت بردن از این آثار را به من هدیه داد و به هزاران و دهها و صدها هزار مخاطبی که از موسیقی او لذت می برند.