برمی گردم صدایم را بردارم...برمی گردم دست هایم را بردارم
برمی گردم خواهرم را ببویم...برمی گردم حیوانم را بشویم
تهِ چمدانم پُر از شمعِ روشن...رخت و برگِ سوخه،گذرنامه ی من
لبِ آستینِ من خیس از بغضِ رامسر...تختِ کفش من پُر از گل های پرپر
برمی گردم دیروزم را بردارم...برمی گردم هنوزم را بردارم
بی سایه ام،درختِ بی زمینم...برمی گردم میوه ام را ببینم
برمی گردم،برمی گردم...برمی گردم،بگذارید برگردم
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
کو کجا
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
میخوان برام زن بگیرن
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 508 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 508 مهمان ها)