مهران ِ بابا چطوری بابا جان ؟
بازم داری با پای چپ جارو میزنی که
دلم براي کسي تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هديه مي دهد …
دلم براي کسي تنگ است که با زيبايي کلا مش مرا در عشقش غرق مي کند…
دلم براي کسي تنگ است که تنم آغوشش را مي طلبد …
دلم براي کسي تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را مي طلبد
دیشب نرفتم خونه . . .
صبح که رفتم بابام گفت : دیشب کجا بودی ؟
گفتم : خونه دوستم !
برداشت به ده تا از دوستام زنگ زد ؛ خدا خیرشون بده ،
هفت تاشون گفتن : دیشب خونه ما بوده !
دوتاشونم گفتن الان اینجاست
ولی خوابه بیدار شد میگم زنگ بزنه.
ولی حیرون معرفت اونی هستم که گفت::
اینجاست داره نماز میخونه نمیتونه صحبت کنه!!!
در حال حاضر 418 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 418 مهمان ها)