خودت باز خوبه شل گرفتی ولی اگه زن گیرت اومد حتما این کارو بکن لذتی که تو دادن به زنست به مردش نیست
من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان ! چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم ....
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...