در کلّ شهر، خاله زنک ها نشسته اند
درباره ی زنی که منم داوری کنند
با آن سبیل! و خنجر ِ در آستینشان
در حقّ ما برادری و خواهری کنند!!
چشم تو را که اسم شبش، آفتاب بود
با ابرهای غمزده خاکستری کنند
ما قورباغه ایم و رها در تهِ لجن
بگذار تا خران چمن! نوکری کنند...
سید مهدی موسوی
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
در حال حاضر 337 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 337 مهمان ها)