من اونقدر شبیهت قدم میزدم ...
من اونقدر شبیهت قدم میزدم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
چه کار کردی رفتی اصفهان و برگشتی ؟
کی هی سوخت واست جاده روشن بشه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
@[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
اصفهان که نرفتم پسر خالم میخواست بره دیگه مامانم و داداشمم باش رفتننوشته اصلی توسط Hadi
چه کار کردی رفتی اصفهان و برگشتی ؟
امروز سایت واسم باز نشد که نشد. حسابی ریدن تو نت. برا تو چطور با چیز میایی یا عادی من با هات اومدم که باز شد
يه بررسي بكن چون توي صفحه سينگل هاي معين هست
ساعت و جلو کشیدن وقت غم خوردن نداریم
نه واسه من باز میشه نرفتی مسجداصفهان که نرفتم پسر خالم میخواست بره دیگه مامانم و داداشمم باش رفتن
امروز سایت واسم باز نشد که نشد. حسابی ریدن تو نت. برا تو چطور با چیز میایی یا عادی من با هات اومدم که باز شد
الان 2 ساله نرفتمنه واسه من باز میشه نرفتی مسجد
من و بارون چقدر تنها قدم زدیم بدون تو ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 410 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 410 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول