رفتی دیگه دارم میمیرم
ببین بی تو چقدر حقیرم
بمون ، بمون
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنه
تا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
ﺣﺎﻻ دﻳﮕﻪ ﺗﻮ رو داﺷﺘﻦ ﺧﻴﺎﻟﻪ
دل اﺳـﻴـﺮ آرزوﻫـﺎی ﻣـﺤـﺎﻟﻪ
ﻏﺒﺎر ﭘﺸﺖ ﺷﻴﺸﻪ ﻣﻴﮕﻪ رﻓﺘﻲ
وﻟـﻲ ﻫـﻨـﻮز دﻟﻢ ﺑﺎور ﻧﺪاره
ﺣﺎﻻ راه ﺗﻮ دوره دل ﻣﻦ ﭼﻪ ﺻﺒﻮره
ﻛﺎﺷﻜﻲ ﺑﻮدی و ﻣﻲدﻳﺪی زﻧﺪﮔﻴﻢ ﭼﻪ ﺳﻮت و ﻛﻮره
ﺣﺎﻻ راه ﺗﻮ دوره دل ﻣﻦ ﭼﻪ ﺻﺒﻮره
ﻛﺎﺷﻜﻲ ﺑﻮدی و ﻣﻲدﻳﺪی زﻧﺪﮔﻴﻢ ﭼﻪﺳﻮت و ﻛﻮره
آﺳﻤﻮن از ﻏﻢ دورﻳﺖ دﻳﮕﻪ روز و ﺷﺐ ﻣﻲﺑﺎره
ﺣﺎﻻ ﺗـﻮ ذﻫـﻦ ﺧـﻴـﺎﺑـﻮن ﻣـﻨﻮ ﺗـﻨﻬﺎ ﺟﺎ ﻣﻴﺬاره
ﺧﺎﻃﺮه ﻣﺜﻞ ﻳـﻪ ﭘـﻴﭽﻚ ﻣﻴﭙﻴﭽﻪ رو ﺗﻦ ﺧﺴﺘﻢ
دﻳﮕﻪ ﺣﺮﻓﻲ ﻛﻪ ﻧﺪارم دل ﺑﻪ ﺧﻠﻮت ﺗﻮ ﺑﺴﺘﻢ
دل ﺑﻪ ﺧﻠﻮت ﺗﻮ ﺑﺴﺘﻢ ...
تو حق نداری دلخوشیامو ازم بگیری
همیشه وقتی باید بمونی میزاری میری
تو حق نداری تو این شرایط دووم نیاری
تو حق نداری بگی که دیگه دوسم نداری
دوسم نداری ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم، یا جام باده یا قصه کوتاه
!?Who Cares؟!
در حال حاضر 353 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 353 مهمان ها)