امیر جان واقعا" ازت معذرت میخوام چند روزی بود که دیگه خیلی زیاده رَوی میکردم و پست بی خودی میزدم . شرمنده @[فقط کسانی که در سایت عضو شده اند قادر به مشاهده لینک ها هستند عضویت در سایت کمتر از 1 دقیقه ست. برای عضو شدن در سایت کلیک کنید...]
ﭘﺸﺖ ﻗﺎب ﺷﻴﺸﻪ ﭘﻨﺠﺮه اي
ﻛﻪ ﺷﺒﻬﺎي ﻣﻨﻮ ﺑﺎ ﺧﻮد ﻣﻲﺑﺮه
ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪﻫﺎم ﻣﺜﻞ ﺗﺼﻮﻳﺮ از ﺗﻮ ﻗﺎﺑﺶ ﻣﻴﮕﺬره
ﭘﺸﺖ ﻗﺎب ﺑﻲ ﻧﻔﺲ
ﻣﺜﻞ اون ﭘﺮﻧﺪه ﻛﻪ دﻟﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﻗﻔﺲ
ﻣﺜـﻞ ﻳـﻚ ﺣـﻘـﻴـﻘـﺖ رﻓـﺘـﻪ ﺑـﻪ ﺑـﺎد
ﻣـﻨـﻮ ﺑـﺎ ﺧـﻮد ﻣـﻲﺑـﺮه
ﻣﺜﻞ ﻳﻪ روﻳﺎ ﺗﻮي ﺧﻮاب
ﺷﻬﺮ ﻣﻦ، ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻲاﻧﺪﻳﺸﻢ
ﻧـﻪ ﺑـﻪ ﺗـﻨـﻬﺎﻳـﻲ ﺧـﻮﻳـﺶ
از ﭘﺲ ﺷـﻴﺸﻪ ﺗﻮ را ﻣﻲﺑﻴﻨﻢ
ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﻲ ﻣﺮا در ﺑﺮ ﺧﻮﻳﺶ
ﻣﻦ وﺿﻮ ﺑﺎ ﻧﻔﺲ ﺧﻴﺎل ﺗﻮ ﻣﻴﮕﻴﺮم
و ﺗﻮ را ﻣﻲﺧﻮاﻧﻢ
و ﺑﻪ ﺷﻮق ﻓﺮدا ﻛﻪ ﺗﻮ را ﺧﻮاﻫﻢ دﻳﺪ
ﭼﺸﻢ ﺑﻪ راه ﻣﻲﻣﺎﻧﻢ
ﺗﻦ ﻣﻦ ﭘﺎرهاي از آن ﺗﻦ ﺗﻮﺳﺖ
و ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﺒﻬﺎي ﭘﺮ ﺳﺘﺎره ﺷﺐ ﺗﻮﺳﺖ
در حال حاضر 326 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 326 مهمان ها)