*این خندوانهی "صدا و سیما" که یه چیزی تو مایههای همون ماه عسله. اونجا قرار بود عنِ گریه رو در بیارن، تا تو یادت بیاد "همیشه یه بدبختتر هم هست"، و به این ترتیب از زندگیت راضی باشی.
اینجا اما قراره به همه چی بخندی تا یادت بره کثافت تا خرخره همه جا رو گرفته و باز هم بدین طریق از زندگیت راضی باشی.
*این تماشاگرای بخت برگشتهای که پا میشن میرن استودیوی ضبط خندوانه و فکر میکنن چه قدر بهشون خوش میگذره. بعد رامبد میاد و مثِ اُرگ زَنِ مهدِ کودک بهشون دستور میده کِی دست بزنن، کِی نزنن؛ کِی بخندن، کِی نخندن؛ کِی بگوزن، کِی نگوزن.
دیالوگاش هم با ملت مث معرکه گیری عمو قناد تو مراسمِ با نَشاطِ ختنه سرونه.
رامبد: حالتون خوبه؟
-بلهههههههههههه!
رامبد: مسواک زدید؟
-بلههههههههههههه!
رامبد: خوش میگذره؟
-خیلی!!!
رامبد: شومبولی پَپَل؟
-بلههههههههه!
*این جواد رضویانِ لَجّاره که احمدی نژادِ بازیگراست و اصغر پلنگ و قاسم قصاب با دیدنش کف زمینان و خر غلت میزنن از خنده. بعد نهایت خلاقیتش اینه که میاد صدای خر و اسب آبی در میاره و این عر عر کردنا رو به اسم کمدی میکنه تو پاچه عوام الناس.
*این سجاد افشاریان که بعضی وقتا فیسبوکش رو وا میکنه و مینویسه:
"خواستمات
نخواستیام
رفتی...
حالا من ماندهام و دوشی و چند قطره شامپو بچهی ایوان:(((("
بعد با این حجم از خزعبلات میاد و وسط دلقک بازیاش میگه: "ببینید عزیزانم! کار اصلی من شامورتی بازی نیست، بلکه شعر نوشتنه"
اینجاس که شاملو اگه زنده بود میگفت:
هیچکس اینگونه به شعر نرید که سجاد افشاریان به استند آپ کمدی نشسته است.
*این مهران غفوریانِ لَکّاتهی همیشه بالا، که با بهره گیری از مِتُدِ خرسهای گریزلی و کشتی گیرهای ژاپنی میپره وسط و جهت خندوندنِ مردم از نشون دادنِ دو لپ کونش هم هیچ اَبایی نداره. تقَبَّل الله.
*این «کفِ مطالباتی»ها که وقتی میگی خندوانه دیگه چه گوزوژعریه؟، میگن:
"از بقیه برنامهها که بهتره! باز میخندیم خوووووووووووووووووووو!"
اینا همونان که فقط میخوان بخندن... به مِنا میخندن، به لامپ میخندن، به لهجهی بقیه میخندن، به فیلمای کشت و کشتار داعش میخندن؛ در حالی که حقیقتاً باید بخورن.
*این رامبد جوان که میگه "دانشمندا کشف کردن اگه الکی بخندی، هم قلبت راحتتر کار میکنه، هم وضع مالیت بهتر میشه"، و به این ترتیب میخواد از خنده به عنوان "وازلین" برای مردمی استفاده کنه که 15 میلیون نفر از اونها درست در همین لحظه محتاجِ بستههای غذاییان تا از سوء تغذیه به غا نرن.
*این خندوانه که بعید نیست همین روزا یکی که یه دستش تو دستگاه پرس قطع شده رو بیارن توش و بعد رامبد جوان با اون خندههای تخمیش که از بغضای احسان علیخانی هم تخمیتره ازش بپرسه:
-هاهاهاها! جدی دستت قطع شده یا ما رو سر کار گذاشتی؟ هاهاهاها.
-نه واقعن قطعن شده!
-نه بابا؟! چه باحال! چه چت! حالا رو به دوربین چند ثانیه بخند.