آهنگ جدید سم اسمیت هم خیلی خوب بود
برعکس آهنگ های قبلیش دیگه زوزه نمی کشید
آهنگ جدید سم اسمیت هم خیلی خوب بود
برعکس آهنگ های قبلیش دیگه زوزه نمی کشید
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
اگر خسته هستم پر از غصه ام، تو هم حال خوبی نداری ، نرو
تنت خسته از خستگی های من، سرت از سکوتم فراری، نرو
کتانی نپوشیده آماده ای، که از خط پایانمان بگذری
خودت را به رویای یک قهرمان، که دل می برد می سپاری نرو
من از مردم شهر آزرده ام، که با چشمشان پرده را می درند
به جایی که در بین نامحرمان، تو هم طعمه ای هم شکاری نرو
کنار کویری و باران شدی، تورا سمت دریا خودم می برم
خدایی اگر با کسی غیر من، نداری تو قول و قراری نرو
نه دل دل نکن من هم آماده ام، نمی خواهم اینجا خرابم شوی
فقط بعد از اینجا گل پونه ام نکن سادگی پیش ماری نرو
فدای نگاهت شوم لعنتم، تو کردی که ته استکانی شوم
قسم می دهم آخرین بوسه را، اگر بر لبم می گذاری نرو
تن آهنی را سپردم به تو، دل نازکت را شکستم ولی
گلم می پرد عطر هر بوسه ای، که دادی به من یادگاری، نرو
حسین آهنی
برم مجد ببینم چی تلاوت میکنن دقیا عکسو عمل کنم
شام میدنپسرم هستش
ظلم اینان می رود... نوبت به آنان می رسد
بعد پایان زمستان هم زمستان می رسد
«سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت»
نیست، اما گاه گاهی تکه ای نان می رسد!
«کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی»
سیل، بعد از عشقبازی زیر باران می رسد
«آسمان، سرسبز دارد میوه های خام را»
باز «کاکا رستم ِ» قصّه به «مرجان» می رسد
«هر کجا ویران بُود آنجا امید گنج هست»
عشق گاهی با سلامی در خیابان! می رسد
«فتنه، تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد»
عقل می چرخد! که گاهی دُور میدان می رسد
«گر که اطفال تو بی شامند شب ها باک نیست»
صبح ها حاجی به مسجد یا به دکّان می رسد!
«جان به جانان کی رسد؟ جانان کجا و جان کجا؟!»
کودکی هستم که گاهی تا دبستان می رسد
«گر به بدنامی کشد کارم در آخر، دور نیست»
رود عصیان کرده گاهی به بیابان می رسد
«چون هلال دولت این ظالمان شد بدر تام»
باز ثابت شد که نسل ما به حیوان می رسد
«در میان سینه حرفی داشتم... گم کرده ام...»
بغض می خواهد... ولی کارش به زندان می رسد
«سایه ی دولت، همه ارزانی ِ نودولتان»
سفره ای داریم و یک عمر است مهمان می رسد
«بر زمستان، صبر باید طالب نوروز را»
دیر... اما روزهای بد به پایان می رسد
سید مهدی موسوی
خدابیمارز کارای آهنیو دوست داشت همین طوری یادش افتادم
در حال حاضر 346 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 346 مهمان ها)