اکبرنوشته اصلی توسط AkbaR
اکبر
کوشان تو افق محو بوده بعدا سایه اش اومدهبه نکته خوبی اشاره کردی منم تو این فکر بودم
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به نکته خوبی اشاره کردی منم تو این فکر بودم
سجاد خوشگلهاکبر
کجایی ؟ نیستی داداش
خفته خبر ندارد سر بر کنارجانان
کین شب دراز باشد ورچشم پاسبانان ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
بفرمایید چایی
میلاد در جریان هست من دوتا کارو زیاد انجام میدم چایی خوردن و رمان خوندنمگه نه میلاد ؟؟
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
دهنش سرویس چه شخصیتی داره...قیافه رو
دقیقابفرمایید چایی
میلاد در جریان هست من دوتا کارو زیاد انجام میدم چایی خوردن و رمان خوندن
آفرین ادامه به رمان خوندن و چای خوردن و ... ادامه بده
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
فداتم . نت نداشتم ، بعد گفتم یه مدت دور باشمسجاد خوشگله
کجایی ؟ نیستی داداش
الان نگا
شما هم در این امر فرهنگی سهیم باش
امروز بدجوری به یادش بودم ! چه بی رحمانه زیبا بود
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
در حال حاضر 338 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 338 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
