مردانگی و اقتدار؛ تابلوی نفیسی است که در صحنه کربلا به قلم امام حسین علیه السلام، نقش زده شد تا رسم زندگی را به همگان نشان دهد.
اقتدار مرد مسئله ای است که در فرهنگ خانواده از جایگاه والایی برخوردار است. اقتدار مرد، او را در چشم خانواده عزیز می کند و در اندیشه فرزندان بزرگ. لازم است، مرد برای ایفای نقش خود در خانواده مقتدر باشد. چنین نیست که مرد با ذلیل کردن خود بتواند جایگاه شایسته ای در زندگی داشته باشد، بلکه آنچه موجب حفظ آبرو و موقعیت مرد در خانواده و جامعه می شود، اقتدار است؛ اقتداری خردمندانه، نه قلدری ستمگرانه. الرِّجال قَوَّام
اقتدار با قلدری از زمین تا آسمان فرق دارد. اقتدار مرد برای اهل خانواده احساس امنیت می آورد و قلدری همه را شکنجه می دهد و امنیت را از آن ها می گیرد. آنچه خانواده و خصوصاً زن در سایه آن احساس آرامش می کنند اقتدار و عزت است نه قلدری و درشت خویی. اصلاً خانواده و خصوصاً زن، طالب اقتدار مردانند.
منبع اقتدار
شاید به ذهن بیاید که چگونه مرد، مقتدر می شود و اقتدار مرد از کجاست؟
راه های زیادی برای کسب اقتدار شمرده شده که اینجا مجال بازگو کردن آن نیست مگر یک مورد؛ ارتباط با منبع اقتدار.(۲)
به تصریح آیات و روایات فراوان و به گواهی فطرت پاک انسان، قدرت و شوکت و عظمت و اقتدار را باید در خدا جستجو کرد، زیرا:إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً؛هر عزت و اقتدارى مخصوص خدا است .(۳)
وقتی همه عزت و اقتدار برای خداست، برای دست یابی به آن حتی در امور کوچک زندگی و خانوادگی نیز باید از خدا خواست. ارتباط با خداوند و تقویت آن، مناسب ترین گزینه برای دست یابی به این منبع بی انتهاست و هرکس در این زمینه ارتباط بهتری با خدا داشته باشد، حتماً موفق تر خواهد بود.مَنْ کانَ یرید الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّه جَمیعاً؛هر کس عزت مى خواهد بداند که هر چه عزت است، نزد خداوند است .(۴)
در صحنه کربلا
کربلا عرصه نمایش الهی است. از همین روست که حضرت زینب سلام الله علیها در آن زیبایی و جمال دید و فرمود: مارأیت إلّا جَمیلاً.یکی از زیبایی های کربلا، نمایش اقتدار امام حسین علیه السلام است؛ اقتدار و عزتی که تا آخرین لحظه حیات امام ادامه داشت. اقتدار و عزتی که از سر غیرت و خردمندی بود و مایه امنیت و شجاعت.
دلاوری و اقتدار در همه زندگی امام حسین علیه السلام به چشم می آید. با این حال، در کربلا درخشندگی ویژه ای داشت. همین اقتدار و عزت بود که امام را از غفلت نسبت به امور خانواده خود حتی در آن کشمکش باز می داشت.
روضه غیرت امام و مراقبت از حریم و ناموس را شنیده و خوانده ایم؛ آنگاه که امام لشکر دشمن را خطاب کرد و پستی و ذلت را به رخشان کشید:
إِنْ لَمْ یَکنْ لَکمْ دِینٌ وَ کنْتمْ لَا تَخَافونَ الْمَعَادَ فَکونوا أَحْرَاراً فِی د نْیَاکمْ هَذِه ؛ اگر دین ندارید و از آخرت خودتان هراسان نیستید، در این دنیا آزاد مرد باشید.(۵)
همین اقتدار و عزت بود که برای اهل امام، مایه آرامش و امنیت بود. تا هنگامی که صدای امام را می شنیدند خیالشان از هر جهت آسوده بود و وقتی امام را از دست دادند ترس و اضطراب، آن ها را فرا گرفت، چراکه تکیه گاه زندگی شان را از دست داده بودند.
اقتدار امام، الهی بود. از نمازهای شبانه، از دعای دل نشین عرفه، از دستگیری های فقرا در مدینه و از مهربانی با اهل و خانواده. امام سر تا پا اطاعت از خدا بود و عزتش را از او گرفته بود.آن قدر این اقتدار و عزت ، شیرین بود که همه آن را دوست داشتند و تلاش می کردند تا خود را در سایه آن قرار دهند. همه سعی می کردند خود را به امام نزدیک کنند تا او را در مأموریتش یاری دهند، از پیرمرد کهن سال گرفته تا کودک چند ماهه.
این اقتدار و عزت امام آن قدر باشکوه بود و پر ابهت که اهل کربلا را با او می شناختند؛ یار امام، برادر امام، فرزند امام، همسر امام، خواهر امام. حتی یکی از جوانان در رجزخوانی، خود را چنین معرفی کرد:
أمیری حسین و نِعمَ الأمیر؛ امیر من حسین است و چه خوب امیری است.(۶) امام، مقتدرانه همه را به گرد خود جمع کرده و مراقب بود. او این اقتدار مردانه را تا وقتی جان در بدن داشت به زیبایی، نمایش داد تا همه مردان عالم رسم عزت و اقتدار را به درستی از او بیاموزند. آیا بهتر از این، می توان اقتدار را نشان داد؟
پی نوشت:
۱٫ نساء، ۳۴
۲٫ برای مطالعه در این زمینه نگاه کنید به:
الف) فرهنگ خانواده، علی اکبر مظاهری، بخش ۱، فصل ۱۶؛ اقتدار مرد
ب) گلبرگ ۳، حسین دهنوی، اقتدارگرایی در مردان
۳٫ یونس، ۶۵
۴٫ فاطر، ۱۰
۵٫ اللهوف على قتلى الطفوف ، ص ۱۲۰
۶٫ بحارالأنوار، ج ۴۵، ص
منبع سایت تبیان
مهم نیست خوبم، اگه بد شدی
اگه ساده از قلب من رد شدی
اگه خط کشیدی رو احساس من
منو دادی دست شب و گم شدن
اگه گل ندادی تو تنهاییام
...گذشتی، نذاشتی که همرات بیام
مهم نیست خوبم که ترکم کنی
منو بشکنی ساقه مو خم کنی
بذار پرسه بارون بشه بی کسیم
جنون جون بگیره تو دلواپسیم
امیر این تاپیک چی بود در نطفه سرکوبش کردی؟
من تنها بودن رو دوست دارم ! ما در تنهایی زندگی می کنیم در تنهایی درد می کشیم و در تنهایی هم می میریم . مهم نیست شوهر خوبی باشیم یا یک پدر نمونه . همیشه فردامون مثل امروزمونه
دکتر هاوس
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
اسیرم کن تو میتونی اسیرت باشم آزادم ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
آروم آروم ای خوب من
از دوری تو دارررررررررم میمیرم
در حال حاضر 372 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 372 مهمان ها)