برو دیوث اعصاب ندارم میام خشک خشک ...نوشته اصلی توسط Milad16+
برو دیوث اعصاب ندارم میام خشک خشک ...
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
نه ، انگار امروز شدیبرو دیوث اعصاب ندارم میام خشک خشک ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
به قول سریال دکتر هاوس 1 میلیون دختر دیگه توی این شهر هست , این نشد یکی دیگه . مگه نه ؟نه ، انگار امروز شدی
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
قبولت نمیکنندبه قول سریال دکتر هاوس 1 میلیون دختر دیگه توی این شهر هست , این نشد یکی دیگه . مگه نه ؟
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
من پسر خالم نه پول داشت نه کار داشت نه قیافه داشت یعنی حیف گلوله بود خرجش کنی بعد از 10 بار خواستگاری رفتن بلخره بهش زن دادنقبولت نمیکنند
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
تو دنیایی که من توشم خرسا به موشا میبازن ...من پسر خالم نه پول داشت نه کار داشت نه قیافه داشت یعنی حیف گلوله بود خرجش کنی بعد از 10 بار خواستگاری رفتن بلخره بهش زن دادن
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
نه بابا ؟؟؟
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
آره عزیزمنه بابا ؟؟؟
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
حالا چه گوهری بخوریم ؟؟؟آره عزیزم
تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
خودتو از فکر و ذهن و هر چیزی که تو مغزت هست خالی کنحالا چه گوهری بخوریم ؟؟؟
بشین یه فیلم نگاه کن ترجیحا از شاهکارهای نولان و تارنتینو نباشه
(اینا تو لحظه جواب میده)
ولی در کل نگران باش حل نمیشه ...
یکی هم بود
که پنجره جمع می‌کرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 738 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 737 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول