دیوثا
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد
نمیدونم چرا یادم نمیاد
کجا دستای ما با هم گره خورد ...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
...
یکی هم بود
که پنجره جمع میکرد
تا آسمانِ بیشتری داشته باشد ...
در حال حاضر 387 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 387 مهمان ها)