زبانه هاي جنون در من و تو خاموشي
ولي هميشه مرا عاشقانه مي نوشي
اگر چه خانه خرابم، چقدر آرامي
چقدر كوزه بدوشم چقدر خيامي
سکوت ميکنم و حرف مي زني خود من
چقدر حالت خوبي ست نشکني خود من
*
در آن شبي که به باران سلام ميداديم
خدا رسيد و من تو درونش افتاديم
نشست تا هوس عاشقانه در ذهنم
شروع شد نفس عاشقانه در ذهنم
قدم زديم و خدا را نظاره ميکرديم
چقدر ساده به بالا اشاره ميکرديم
*
تو مي نشيني و من غرق ميشوم در تو
نگاه ميکني و زنده ميشوم از نو
چقدر روشني و هرچه نور دور و برت
دچار الكلم و... گيجِ گيج، دور سرت
*
فقط تو باش و بگو آفتاب مال من است
تويي که رود مني هر چه آب مال من است
اگر چه مضطربم ،اضطراب مي ارزد
كه...در کنار مني-اضطراب مال من است
...و با حضور تو دلگرم مي شوم بنشين
...و بي حضور تو نه،... التهاب مال من است
تمام حرف حسابم نگاه روشن توست
كه با وجود توحرف حساب مال من است
خلاصه منتظرم تا تو را بنوشم وبعد
جناب مستي و تنگ شراب مال من است !...
*
هميشه در غزلم بوي توست در جريان
هميشه خون تو جاري است در رگ و شريان
تويي که حاصل يک اتفاق شيريني
چقدر دلخوشتم اتفاق، مي بيني؟!
***
هميشه دست تو از دست من كمي دور است
ولي تو واقفي آري که جفتمان جور است!!!
ناصر ندیمی